برای دیدن محتوای سایت روی دکمه دسته بندی کلیک بفرمایید

دسته بندی

Breadcrumbs Image
کاربرگ خوا استثناء و نشانه ژ.jpg

کاربرگ و داستان خوا استثناء و نشانه ژ

کاربران عزیز مام پلاس در این پست کاربرگ و داستان خوا استثناء و نشانه ژ را مشاهده می کنید، همچنین در آخر پست فایل pdf کاربرگ و داستان خوا استثناء و نشانه ژ را فرار داده ایم، برای یادگیری بهتر کاربرگ ها را چاپ کنید.

داستان خوا استثنا

خ ا با هم برادر بودن از یه روستایی داشتن می رفتن که برسن به خونه ی خواهرشون یه دفعه صدای ناله ای شنیدن گفتن این کیه صداش میاد از پشت یه بوته ای  (و) بیرون اومد و سلام کرد  خ ا گفتن چیه چی شده (و) گفت داشتم میرفتم خونه که یهو بارون شروع شد من هم نه لباس گرم آوردم نه چتر الان هم حالم بده کجا می رید میشه من هم با خودتون ببرید خ ا گفتن نه نمی تونیم ما داریم می ریم خونه ی خواهرمون اون هم مهمان نا خونده رو نمی تونه راه بده (و) التماس کرد گفت اگه من و نبرید اینجا از سرما می میرم خ ا با هم مشورت کردن گفتن به یه شرط تو رو می بریم که صدات در نیاد تو رو می زاریم وسط خودمون که سردت نشه اونجا هم که رسیدیم چیزی نمیگی (و) گفت باشه هر چی شما بگید فقط من و ببرید !  خ و ا گفتن اگه  خواهرمون گفت برید بخوابید صدات در نیاد اگه گفت برید تو تخت خواب بخوابید صدات در نیاد .

داستان نشانه ژ

خاله ژ از راه دور اومده بود دیدن ر   و ز   ,یادتونه گفتیم ز  رو زنبور نیش زد خورد زمین و سرش یک علامت واسه همیشه موند!خاله اونا هم یک پیرزن مهربون بود که از راه دور اومده بود به شهرک تا بهشون سر بزنه, همیشه بقچه نونش با یک بقچه لباس و یک بقچه کلوچه های خوشمزه همراهش بود. وقتی رسید به شهرک ر    ز    خوشحال اومدن دیدن خاله , گفتن خاله زودتر بریم خونه خستگی در کنید. ژ مهربون یک ژاکت زیبا واسه ر   و یک ماژیک واسه ز  هدیه اورده بود ,اونارو بهشون داد و با اونا رفت سمت خونه, توی راه آ رو دیدن گفت خوش اومدید خاله , بزارین ماشین بیاد خسته نشین,
سوار ماشین ای شدند و رفتند خونه.
ژ  با  ا
ژ با  ی
بله ژ رسید خونه ولی جلوی پله نمیتونست از پله بالا بره زود بچه ها یک عصا واسه خاله اوردند, ژ با او  !؟
بله بچه ها خیلی بچه ها خوش بودن و دوست نداشتن خاله از پیش اونا بره, تصمیم گرفتن چند نفر از گروه نجات که بزرگهای شهرک بودند دعوت کنند تا خاله رو هم نگه دارند, خاله ژ که صمیمیت مردم شهرک رو دید قبول کرد پیش آن ها بماند.


برچسب ها

فائزه جرفی

فائزه جرفی

توضیحات بیشتر

مشاهده نظرات

دیدگاه ارزشمند شما

لطفا فیلدهایی که با * مشخص شده است را پر کنید، آدرس ایمیل شما نمایش داده نمی شود